1. اول نمیدانستم این وبلاگ قرار است چه کار بکند و اعضا چه نقشی در آن داشته باشند. به همین دلیل حتی وبلاگ را به دوستهام معرفی نکردم چون نمیدانستم به کدام سمت میرود. اما حالا اوضاع بهتر است. درک روشنتری دارم ولی تیم نقدی نمیبینم، برای این که کسی غیر من و ایمان نقد ننوشته. به هر حال به دلیل خوشبینی وجودی، من ادامه میدهم و امیدوارم روز به روز بهتر بشود.
2. دربارهی بند اول باید بگویم که یک طبقهبندی کلی همانطور که اول نقد وبلاگ تنها ژوکر انجام دادم مدنظرم است. یعنی بیاییم و کارکرد کلی وبلاگها را طبقهبندی کنیم و ویژگیهای هر طبقه را مشخص کنیم، نه این که باعث بشود هر وبلاگی که در آن طبقه قرار میگیرد منحصر به همان خصوصیات باشد، بلکه یک دورنمای اولیه و جهتگیری به وجود میآید که وجوه اشتراک و تفاوت را نشان داده و ارزیابی بهتر صورت میگیرد.
3. در مورد اسلوب نقد نوشتن نمیشود نظر کلی داد زیرا نوشتن نقد خودش نوعی هنر است اما میتوان دو بحث اصلی را در مورد متن در آن گنجاند: محتوا و ساختار. منظور من کل وبلاگ نیست بلکه نگاهی به رئوس مطالب نویسنده است و ارزیابیشان. بهترین و ضعیفترین متنها را بررسی کردن و دلایل قدرت و ضعفشان را گفتن. میتوان روند را هم با توجه به زمان نوشتهها بررسی کرد و صعود یا نزول نوشتهها را متذکر شد.
4. محتوا را نمیتوان نقد کرد، هر چند که در ایران محتوا را هم نقد میکنند. میتوان تنها سلیقه را مطرح کرد. نقد در ساختار و رابطهی آن با محتوا اتفاق میافتد. مثلاً وبلاگی عاشقانه، محتواش عشق است. چیزی که من را در این وبلاگها اذیت میکند و میتوانم براش دلیل بیاورم و نقدش کنم، نوع بیان محتواست که همان فرم است. و گرنه نوشتهها، شعرها و داستانهای زیادیست که عاشقانهند و خواندنشان را دوست دارم.
دلیل این که میگویم سلیقه را باید مطرح کرد، این است که فرد سلیقهش را به اسم نقد به دیگری تحمیل نکند و اعتبار اضافی به آن ندهد. مثلاً من از وبلاگهای با موضوع x خوشم نمیآید. اگر این را نگویم و بخواهم نقد کنم، تاثیری نمیگذارد ولی اگر اول جهتگیری و سلیقهم را بگویم نویسندهی وبلاگ میداند که از چه زاویهیی حرف میزنم و راحتتر میپذیرد.
5. متاسفانه در ایران محتوا را نقد میکنند و نقد ساختاری کاملاً سلیقهیی است. فرد با داشتههای ذهنی خودش که انعطافناپذیرند، تنها چیزهایی که آموخته و خوانده را درست میداند، دربارهی فرم جدید نظر میدهد. به عنوان مثال در نقاشی و معماری، همیشه منتقدین آثار هنرمندان زمان خود را تحقیر کردهند. (گوتیک به معنی اثری منسوب به گوتها قومی در شمال آلمان است که به بربریت شهرت داشتند.) یا نقاشی امپرسیونیستی مخالفان بسیاری داشت. در ادبیات هم نوشتههای بارتلمی و براتیگان واکنشهای شدیدی را برانگیخت که همه ناشی از تمایل به حفظ ساختارهای ذهنی منتقدان بود. اما اگر منتقدی بتواند درک درستی از تحولات موضوع مورد نقد داشته باشد و در همان جریان آن را بسنجد، میتواند آینده را هم در نظر بگیرد و اثر فوق را در زمان آینده مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و بگوید آیا فرزند خلف آثار ماقبل هست و یا اینکه نوعی انحراف به شمار میرود. در مورد چگونگی این تشخیص بحثهای مفصل و مناقشهانگیزی انجام میشود.
6. در مورد امتیاز دادن به وبلاگها باید معیار مشخص یا گفته شدهیی باشد که معیار نمره مشخص شود.
چیز بیشتری به ذهنم نمیرسد. |